امام محمدباقر(ع) چهارمین امام شیعیان است و باقرالعلوم لقب گرفتهاند زیرا در دوران ایشان شکوفایی علوم اسلامی، مباحث حدیثی و تفسیری آغاز شد و در دوران فرزند ایشان به گسترش و رشد رسید و ما امروز بخش زیادی از میراث ماندگار حدیثی خود را مدیون وجود مقدس این امام هستیم.
در مباحث فقهی و اخلاقی فراوان است احادیث «قال الباقر» که مستند فقها برای احکام شرعی و اخلاق اسلامی هستند. از طرفی ایشان آخرین شاهد و بازمانده واقعه عاشورا بودند که در آن زمان کودکی ۴ ساله بودند و پس از آن مردم هر گاه ایشان را میدیدند یاد جدشان حضرت امام حسین(ع) میافتادند.
به مناسبت سالروز شهادت امام محمدباقر(ع) با حجتالاسلام والمسلمین سیدرضا مؤدب؛ قرآنپژوه، رئیس دانشکده الهیات و استاد دانشگاه قم گفتوگو کردهایم که حاصل آن را در ادامه میخوانیم؛
دوران زندگانی امام باقر(ع) با کدام خلیفه اموی همزمان بود و چگونه ایشان توانست به توسعه علمی بپردازد؟
بنابر اقوال تاریخی آن حضرت در سال ۱۱۴ هجری قمری در مدینه وفات کردند و در کنار قبر پدر و جدشان در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند. باز بنابر گزارشات تاریخی ایشان با خلفایی هم دوره بودند که برخی از آنان ظلم و ستمگری شدیدی نسبت به حضرت و خاندان اهل بیت(ع) داشتند و برخی هم رفتار ملایمتری داشتند گرچه همه آنها در زمره خلفای ظلمه بودند زیرا خلافت ائمه(ع) را غصب کردند.
دوران امامت امام باقر(ع) از سال ۹۴ تا سال ۱۱۴ طول کشید، حضرت در دوره خود با خلیفهای به نام عمربن عبدالعزیز مواجه شد که تا حدودی نسبت به خاندان پیامبر(ص) ابراز علاقه میکرد و شاید هم واقعا نسبت به این خاندان احترام قائل بود و امام باقر(ع) از یکطرف با پایان دوره خلافت امویان و از طرف دیگر آغاز سلطه بنیعباس مواجه بود و این دوره، فرصت ارزشمندی را در اختیار امام باقر(ع) و امام صادق(ع) قرار داد که توانستند مرکز علمی بزرگی را در مدینه ایجاد کنند و شاگردانی را برای توسعه علوم اسلامی تربیت کردند؛ این مسئله در دوره امام صادق(ع) به اوج خود رسید و شاهد میراث حدیثی فقهی، کلامی و فلسفی زیادی از سوی این دو امام هستیم.
امروزه به برکت تلاش امام باقر(ع) و امام صادق(ع) حوزههای علمی بعد از این دوران مشحون از قالالباقر(ع) و قالالصادق(ع) است و به همین جهت هم آن حضرت ملقب به باقرالعلوم شدند. همانطور که عرض شد یکی از خلفای این دوره، عمربن عبدالعزیز بود؛ این دوره به راسالمائه یعنی پایان قرن اول معروف است که شرایط سیاسی خیلی بهتر شد؛ این خلیفه از جمله سب بر حضرت علی(ع) را برداشت و از آن نهی کرد همچنین کتابت حدیث که از سوی خلفا منع شده بود در این دوره آزاد شد و آزادی عملی برای محدثان فراهم شد تا بتوانند احادیث را مکتوب کنند.
عمربن عبدالعزیز نامهای به حاکم مدینه به نام ابی بکر محمد بن حزم نوشت و از او خواست هر چه میراث حدیثی از پیامبر(ص) وجود دارد ثبت و مکتوب شود زیرا نگران است که علم و دانش از بین برود. این حادثه در دوره امام باقر(ع) ایجاد و آرام آرام کتب حدیثی و تفسیری و کلامی و ... تالیف شد و امام هم بر نوشتن مطالب تاکید زیادی داشتند.
یکی از میراث ارزشمند آن امام احادیث باقی مانده است که قطعا با هدایت ایشان به یادگار مانده است، این تاکید با چه هدفی صورت گرفت؟
آن حضرت بر روایات تاکید فراوانی کردند تا میراث سنت نبوی در جامعه بعد از چندین دهه انحراف، احیا و اصلاح شود؛ در روایتی از آن حضرت بیان شده است که؛ اعرف منازل الشیعه علی قدر روایاتهم و معرفتهم ان المعرفه هی الدرایه الروایه. همینطور روایات دیگر نشان میدهد که امام باقر(ع) تلاش زیادی کردند تا آسیبهای دوران ممنوعیت حدیث را برطرف کنند لذا کتب حدیثی زیادی نوشته شد؛ کتبی که امام به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم در کتابت آن دخیل بودند بیش از ۱۰۰ عنوان معرفی شده است و حتی شاگردان آن حضرت را برخی تا ۵۰۰ نفر برشمردهاند.
ما این کتابها را نداریم ولی روایاتی از این کتابها به دست محدثانی چون کلینی رسیده است و او در کتاب کافی آن را آورده است. شاگردان امام باقر(ع) هم خودشان دارای مجموعههای حدیثی به نام اصل حدیثی بودند و اصل حدیثی مطالبی است که شاگردان مستقیما از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شنیده و آن را نقل کردهاند و این اصول حدیثی در اختیار علمای دوران بعد قرار گرفته است و حتی برخی شخصیتهای اهل سنت از مطالب آن امام بهرهمند شدند لذا در تفسیر زمخشری و موطأ مالک این انس و سنن ابن داود، نام امام باقر(ع) وجود دارد و شخصیتهای جهان اسلام همگی برای آن حضرت احترام قائل هستند و البته ما شیعیان ایشان را به عنوان امام هدایت و منصوص از ناحیه خداوند میدانیم.
یکی از گزارشات جالب تاریخی، گزارشی است که از جابر باقی مانده است؛ او فرموده است روزی پیامبر اسلام(ص) به من فرمود بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید که اسم او شبیه اسم من و قیافهاش شبیه من است و او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود؛ این جمله خیلی زیباست زیرا خبر موفقیتهای علمی امام باقر(ع) از زبان پیامبر(ص) بیان شده و نوعی پیشگویی است؛ سالها از این جریان گذشت و جابر در کوچههای مدینه چشمش به امام باقر(ع) افتاد و خدمت ایشان رسید و بر دستان مبارک امام بوسه زد و گفت که پیامبر(ص) چنین سخنی درباره شما فرموده بودند.
شرایط سیاسی و اجتماعی که در دوران امام باقر(ع) ایجاد شد از جمله درگیری میان بنی امیه و بنی عباس، خسارتهای زیادی برای مسلمانان به همراه داشت ولی سبب شد تا آن امام همام، از سرگرمی صاحبان قدرت به درگیری بر سرقدرت استفاده کنند و علم و دانش را توسط شاگردانشان به سراسر دنیا منتقل کنند و امروزه این علم در اختیار ما هم قرار دارد و در قرون اولیه مرحوم شیخ کلینی، صدوق و مفید و ... این میراث حدیثی را نسل به نسل منتقل کردند.
امروزه روایاتی که از امام باقر(ع) داریم، در باب هستی و توحید و روابط اجتماعی و مباحث تفسیری و ... است و به هر حال امام باقر(ع) پایهگذار علوم اسلامی در دوران خودشان بودند و علوم حدیثی را توسعه و گسترش دادند و آثاری در این دوره نوشته شد که به عنوان مجموعههای گرانقدری از آن یاد میشود.
گفته میشود که علوم اسلامی توسعه زیادی پیدا کرده است و از سویی بر تدوین علوم انسانی اسلامی هم تاکید میشود. به نظر شما این کار چه لزومی دارد؟
مهمترین منبع دینی پس از قرآن کریم روایات معصومین(ع) است و ما میدانیم که روایات مانند قرآن ظاهر و باطن دارند، کما اینکه پیامبر(ص) فرمودند قرآن ظاهر و باطنی دارد؛ روایات هم واجد این ویژگی هستند و گاهی یک روایت از امام باقر(ع) به خصوص در روانشناسی و مدیریت و .. میتواند رهگشا باشد و یک نظریه در علوم مختلف تولید کند یا در مواردی دانشمندان نظریاتی دادهاند که اگر به درستی تحلیل کنیم خواهیم دید که در روایات مستتر بوده است لذا ما ثروت دستنخوردهای از ائمه(ع) داریم و ائمه(ع) برای هدایت و سعادت بشر هر چه لازم بوده است در قالب احادیث برای ما بیان کردهاند، بنابراین ثروت حدیث برای ما گنجینه عظیمی است که نیاز به تفسیر، تحلیل، مطالعه، تحقیق و تبیین و گاهی تفصیل دارد و ما باید تلاش کنیم این ذخایر را کشف کنیم.
امام صادق(ع) و امام باقر(ع) وقتی حدیثی میفرمودند فقط ناظر به دوران خودشان نبود و کارکرد آینده آن را هم در نظر میگرفتند، البته شان صدور روایات معطوف به وقایع و حوادث و سؤالات زمانه بوده است ولی حضرت آن چه را فرمودهاند برای همه بشریت تا قیامت است لذا تحلیل و تفسیر آن بر دوش ماست.
ائمه(ع) گاهی مجبور بودند مناظراتی با فرقی چون خوارج و مرجئه و ... داشته باشند که تفکرات انحرافی در قرن دوم بودند و الان هم این نوع تفکرات با عناوین جدید وجود دارد لذا باید ابتدا مسائل جامعه را مسئلهشناسی کنیم و براساس مستندات روایات ائمه(ع) پاسخ این مسائل را بدهیم و به عنوان حکمتهای گرانقدر از آن استفاده کنیم.
اهل سنت گاهی در مباحث خود به اجتهادات صحابه استناد میکنند و این در حالی است که ما ضمن احترام به صحابه معتقدیم که آنها معصوم نبودند و گرفتار خطا و گناه بودند در حالی که ائمه(ع) ما معصوم هستند و خطا، تعارض و ناسازگاری در فرمایشات ایشان نیست مگر اینکه تعارضاتی در برداشت ما یا در نگارش احادیث ائمه(ع) وجود داشته است. ائمه منشا واحدی داشتهاند و آن عصمت الهی است لذا کلام ایشان مبین و مکمل یکدیگر است و ما باید این نعمت بزرگ را به خوبی بشناسیم از آن بهره ببریم.
امروز عرصه علوم انسانی عرصه بزرگی است تا بتوان براساس علوم اسلامی و قرآن و حدیث علوم میانرشتهای را برای حل مسائل جامعه توسعه دهیم و در برابر علوم غربی انسانی آن را رواج دهیم.
گفت و گو از علی فرج زاده
نظر شما